آیا مقصود از «یقین» مرگ است؟
تذکر: نزدیک به ربع قرن پیش در شهرستان تبریز کتابی، به نام «تفسیر آیات مشکله قرآن» به قلم آقای «یوسف شعار» منتشر شد. مؤلف آن کتاب بدون ملاحظه اصول و قواعد تفسیر، به توضیح یک رشته آیات پرداخت و در نتیجه دچار لغزشهایی نابخشودنی گردید. این سلسله مقالات نقد نظرات مؤلف مذکور است.
(وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى یَأْتِیَكَ الْیَقِینُ) (حجر، آیه 99)«پروردگارت را عبادت کن تا این که به تو «یقین» بیاید».
عدهای از مفسران مانند: فخر رازی، صاحب کشاف، برسی و غیره میگویند که مقصود از «یقین» در این آیه شریفه، مرگ است چنانکه در آیه 47 و 48 سوره «مدثر» که میفرماید: (وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ حَتَّى أَتَانَا الْیَقِینُ): «روز رستاخیز را انکار میکردیم تا یقین آمد» مقصود از یقین نیز مرگ است.
گواه روشن بر این که مقصود از «یقین» در دو آیه «مرگ» است همان به کار بردن لفظ «یأتیک» است و حاکی از این است که این «یقین» به سراغ انسان میآید.
در این صورت بسیار مناسب است که به موت که انسان را دنبال میکند تفسیر شود، چنان که میفرماید:
(أَیْنَ ما تَكُونُوا یُدْرِككُّمُ الْمَوْتُ) (نساء، آیه 78). «هر کجا باشید، مرگ شما را درک میکند و نیز میفرماید: (حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ) (انعام، آیه 61). تا لحظهای که مرگ سراغ یکی از شما بیاید».
علاوه بر این سیوطی در تفسیر «الدُّرُّ المنثور» از بخاری نقل میکند که پیامبر بر سر جنازه «عثمان بن مظعون» حاضر شد و فرمود: «اما هو فقد جاءه الیقین انی لارجوا له الخیر» یقین او فرا رسیده و من برای او خیر را امیدوارم (1) با این تفسیر، برداشت غلطی که برخی از آیه میکنند، خود به خود منتفی میگردد.
توضیح این که: برخی از افراد سطحی، پس از طی مراحلی از سیر و سلوک (البته به عقیده خودشان) نماز و روزه را ترک میگویند و مدعی میشوند که دیگر به حکم ظاهر آیه مورد بحث، عبادت برای آنها ضروری ندارد، زیرا به مقام یقین رسیدهاند و ظواهر شرع برای آنها است که هنوز به چنین مقامی نرسیدهاند.
در پاسخ گفتار بیاساس و ادعای غیر شرعی این گروه دانشمندان میگویند که مقصود از «یقین» در آیه شریفه که عبادت به حصول آن، محدود گردیده است. همان مرگ است و در حقیقت این سخن پاسخی است به این گروه منحرف که عبادات شرعیه را به خاطر ادعای وصول به مقام یقین، ترک میگویند.
نویسنده تفسیر مدعی است که مقصود از «یقین» در آیه مورد بحث همان پیروزی پیامبر بر کافران است و بر ردّ نظریه مشهور با دو دلیل استدلال میکند:
1- معنی حقیقی یقین مرگ نیست، و استعمال آن در این معنی «مجاز» است و آن هم قرینه میخواهد.
پاسخ: «یقین» در همان معنی خود استعمال شده است، ولی چون ظرف حصول یقین همان دم مرگ است لذا از آن به مرگ تعبیر آورده شده است و در واقع، یقین یک حالت جزمی است، و ظرف حصول آن، همان هنگامی است که انسان چشم از دنیا بپوشد.
نویسندهی تفسیر (2) مفهوم کلی یقین را با مصداق و یا ظرف حصول آن خلط کرده و دچار اشتباه شده است.
شواهد زیادی گواهی میدهد که انسان هنگام مرگ به امور پس از مرگ یقین پیدا میکند چنان که میفرماید:
(حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحاً فِیَما تَرَكْتُ) (مؤمنون، آیه 99 و 100).
«هنگامی که مرگ یکی از آنها فرا رسد میگوید: خدایا مرا برگردان تا در مورد آنچه ترک کردهام، کار شایستهای انجام دهم».
با ملاحظه این آیه و آیات دیگری که در این زمینه وارد شده است، روشن میشود که آغاز حصول یقین گروهی از انسانها، دم مرگ است، بنابراین اگر یقین به مرگ تفسیر شود در حقیقت تفسیر شیئی به ظرف حصول آن شده است.
گذشته از این خود نویسنده «یقین» را به «وعده متیقن و حتمی الهی» که همان «قیامت» (3) یا پیروزی مسلمان بر کفار است تفسیر نموده است و همان ایرادی که بر نظریه مشهور گرفته بر نظریه خود او وارد است.
زیرا در هیچ لغتی «یقین» به معنی قیامت و یا پیروزی مسلمین بر کفار نیامده است و اگر بگوید یقین به معنی وعده متیقن الهی است و قیامت یا پیروزی مسلمانان بر کفار امر متیقنی است همین سخن را میتوان درباره مرگ هم که وعده قطعی و حتمی الهی است گفت آنجا که میفرماید: (كُلُّ شَىْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ) (سوره قصص، آیه 88). «هر چیزی جز ذات او نابود میشود». و باز میفرماید: (إِنَّكَ مَیِّتٌ وَإِنَّهُم مَیِّتُونَ) (زمر، آیه 30). «تو میمیری و همگان خواهند مرد». و باز میفرماید: (كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ) (انبیاء، آیه 35) «هر انسانی شربت مرگ را خواهد چشید».
2- ما قبل آیه مورد بحث، در مورد تسلی و دلداری است چنانکه میفرماید:
(وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ یَضِیقُ صَدْرُكَ بِمَا یَقُولُونَ) (سوره حجر، آیه 97)
«ما میدانیم که از آنچه به تو میگویند، دل تو تنگ میشود».
در این صورت اگر «یقین» را به معنی مرگ بگیریم، موضوع کلام غیر منطقی میشود و به مثابه آن میماند که انسان به آدم گرفتاری بگوید، با این که در فشار هستی ولی صبر کن تا مرگ گریبانگیر تو شود ولی اگر آن را به «پیروزی مسلمانان بر کافران» تفسیر کنیم، اشکال برطرف میشود و تسلی مورد پیدا میکند.
پاسخ: ما از خوانندگان گرامی میخواهیم که در آیات یاد شده در زیر دقت کنند و واقعاً ببینند که آیه مورد بحث و همچنین آیههای قبل از آن در مقام تسلیت است یا اینکه همگی در مقام درخواست شکر برای نعمتی است که خدا به پیامبر خود ارزانی داشته، و ابداً ربطی به تسلیت ندارد و صحیح است که خدا بفرماید در برابر این همه نعمت تا دم مرگ خدا را عبادت کن اینک آیات (دقت کنید).
1- (فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِینَ) (سوره حجر، آیه 94)
«به آنچه مأموری، آشکار کن و از مشرکان روی برگردان».
2- (إِنَّا كَفَیْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِینَ) (حجر، آیه 95)
«ما تو را از شر مسخرهچیان حفظ مینمائیم.
3- (الَّذِینَ یَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ) (حجر، آیخ 96)
«آنان که برای خدا شریک قائل میشوند و به زودی میفهمند».
4- (وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ یَضِیقُ صَدْرُكَ بِمَا یَقُولُونَ) (حجر، آیه 97)
«میدانیم که از گفته آنان سینه تو تنگ و متأثر میشود».
5- (فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُن مِّنَ السَّاجِدِینَ) (سوره حجر، آیه 98)
«پس پروردگار خود را با ستایش تسبیح کن».
6- (وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى یَأْتِیَكَ الْیَقِینُ) (حجر، آیه 99)
«و او را تا لحظهای که یقین به تو بیاید، پرستش کن».
ملاحظه مجموعه آیات حاکی است که هدف بیان نعمتهای خدا است نسبت به پیامبر و در نتیجه درخواست ستایش و سپاس از پیامبر، نسبت به نعمتها است.
گواه بر این که: آیات در مقام امتنان است نه تسلیت همان آیه دوم است یعنی آیهی:
(إِنَّا كَفَیْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِینَ): «ما ترا از استهزاءگران کفایت میکنیم».
آنگاه آیههای سوم و چهارم به صورت جمله معترضه برای معرفی این گروه استهزاءگر است وارد شده است و پس از معرفی آنان، آیههای پنجم و ششم خواستار شکر و سپس از پیامبر نسبت به نعمتی است که خدا به او ارزانی داشته است و آن اینکه او را از شر دشمنان حفظ و صیانت کرده است و یادآور شده است که باید او را به خاطر نعمت صیانت، تا لحظه مرگ پرستش کند.
خلاصه: با توجه به آیه (إِنَّا كَفَیْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِینَ).
و با توجه به «فاء» در آیه (فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ).
و با توجه به اینکه آیه «واعْبُدْ» عطف به جمله «فسبح» است.
به روشنی میتوان گفت که آیه در مقام بیان طلب شکرگزاری است نه اظهار تسلیت.
و در حقیقت مجموع سه آیه:
(إِنَّا كَفَیْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِینَ) (4).
(فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُن مِّنَ السَّاجِدِینَ).
(وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى یَأْتِیَكَ الْیَقِینُ).
به منزلهی گفتار برخی از افراد حقشناس است که، در مقابل خدمات ارزندهی افراد میگویند: ما باید تا لحظه مرگ از فلانی سپاسگزاری کنیم خدا نیز همین مسأله را به پیامبر متذکر میگردد و میگوید در مقابل این نعمت بزرگ که خدا ترا در برابر لشگر کفر حفظ و صیانت کرده است او را تسبیح بگو، و تا لحظه مرگ او را پرستش کن.
«تذبْذُب نویسنده تفسیر»
مؤلف تفسیر، به رد نظریه مشهور پرداخته گاهی میگوید: مقصود از «یقین» زمان غلبه پیامبر بر کفار است (5).گاهی به کمک آیات مدثر اظهار میدارد که مقصود از «یقین، قیامت» است و هیچ کدام از دو احتمال در آیهی مورد بحث درست نیست.
زیرا بنابر احتمال اول مفاد آیه این میشود که پیامبر خدا تا لحظه غلبه بر کافران، عبادت کند این تحدید به طور مسلم صحیح نیست و هیچ مفسری نمیگوید، زیرا عبادت بر هر مسلمانی اعم از پیامبر و غیره تا لحظه مرگ یک فریضه است.
احتمال دوم: اگر در سوره مدثر درست باشد در این آیه درست نیست زیرا مفاد آیه این میشود که پیامبر خدا را تا قیامت پرستش کند و این احتمال غیرمعقول است زیرا با فرا رسیدن مرگ تکلیف به پایان میرسد و ادامه پیدا نمیکند.
به دیگر سخن: ظاهر آیه، امر به تسبیح و عبادت را تا حصول یقین محدود فرموده است، و جای گفتگو نیست که پرستش و تسبیح حق (عز و علا) تا روز مرگ ادامه دارد، و پس از آن، یعنی در فاصله میان مرگ و روز بازپسین، تکلیفی به نام تسبیح و عبادت در کار نیست بنابراین صحیح نیست که امر به تسبیح و عبادت تا روز بازپسین ادامه داشته باشد.
«یقین در سوره مدَّثِّر»
یقین در آیات این سوره نیز به معنی لحظه مرگ است زیرا کارهای زشت آنان (ترک نماز و اطعام، تکذیب روز بازپسن و...) تا روز مرگ بوده نه تا روز قیامت، بنابراین نمیتوان گفت که مراد از یقین روز قیامت است زیرا ادامه این کار که از کلمه «حتی» فهمیده میشود پیش از روز «قیامت» بریده میگردد.و این که ماقبل آیه راجع به تشریح اوضاع روز قیامت است دلیل بر این نمیشود که مراد از «یقین» روز قیامت باشد زیرا حجابها و پردهها، روز مرگ بالا میرود و انسان آنچه را که قبلاً نمیدید، در آن لحظه میبیند، و از همان لحظه به سرانجام زندگی اخروی یقین پیدا مینماید.
گذشته از این، اصولاً باید دانست که تمام آیات سوره مدثر راجع به قیامت نیست، بلکه قبل از آیه مورد بحث، آیاتی وارد شده است که وضع زندگی کافران را در دنیا تشریح میکند و آیه مورد بحث به منزله غایت آن سه آیه است اینک آیات:
(قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّینَ) (مدثر، آیه 43-47)
«نمازگزار نبودیم».
(وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِینَ).
«فقیر را اطعام نمیکردیم».
(وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضینَ).
«و با یاوهگویان یاوه میگفتیم».
(وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ).
«روز قیامت را تکذیب میکردیم».
و روش ما در دنیا همین بود (حَتَّى أَتَانَا الْیَقِینُ): «تا این که یقین به ما آمد و یقین نمودیم که تمام این کارها بر ضرر ما بوده، و روز قیامت به حق بوده است، درست است که کافران این جملهها را روز قیامت به موکلین دوزخ میگویند، ولی هدف بیان وضع زندگی دنیوی و کارهای ناشایست خود در دنیا میباشد بنابراین نمیتوان گفت این آیات راجع به قیامت است، پس یقین وارد در آنها، به تفسیر خواهد شد، زیرا بلکه آنان در آن روز، وضع زندگی دنیوی خود را حکایت میکنند بنابراین هیچ قرینهای بر تفسیر یقین به روز قیامت در بین نیست و باید از خارج ظرف حصول یقین را به دست آوریم.
خلاصه: آیه میخواهد بگوید که کافران میگویند ما در دنیا در این کارهای زشت غوطهور بودیم تا یقین فرارسید، اما وقت حصول یقین دم مرگ است یا روز قیامت، از ظاهر آیه چیزی به دست نمیآید و آیه از آن ساکت است.
روی این جهت برخی در تفسیر آیه (فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَیَلْعَبُوا حَتَّى یُلاَقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی یُوعَدُونَ) (معارج، آیهی 42): «آنان را رها کن تا سرگرم بازی شوند تا با روزی که وعده داده شدهاند ملاقات نمایند» یکی از دو راه را پیش گرفته است.
1- «حتی» به منظور تحدید «دو فعل قبل» (یَخُوضُوا وَیَلْعَبُوا) نیست بلکه به منظور تحدید (فذرهم) آمده است مانند آیه (فَذَرْهُمْ حَتَّى یُلاَقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی فِیهِ یُصْعَقُونَ) (طور، آیه 45) در این صورت مقصود، روز رستاخیز خواهد بود.
2- روز میعاد حقیقی اگر چه همان روز قیامت است ولی مقدمات و به اصطلاح مراحل نخستین آن پس از مرگ آغاز میگردد (6) بنابراین هیچ منافات ندارد که روز میعاد، که مردم با خدای خود تلاقی میکنند همان روز مرگ باشد.
پینوشتها:
1. الدر المنثور، ج 4، ص 109.
2. مربوط به مطلب 57 از کتاب تفسیر آیات مشکله ص 204-205 هدف از عنوان آیه رد نظریه ابن عباس است که «یقین» را به مرگ تفسیر کرده است و قاعدتاً از امیرمؤمنان اخذ نموده است و سیوطی در «الدرالمنثور» آن را از امام حسن (ع) نیز نقل کرده است.
3. در تفسیر آیات مربوط به سوره «مدثر» یقین را به امر متیقن که رستاخیز است تفسیر کرده است.
4. البته آیههای «الذین یجعلون» و «لقد نعلم» به عنوان جمله معترضه که بیانگر وصف استهزاءکنندگان و نتیجه آن در صدر رسول گرامی است، وارد شدهاند.
5. صفحه 205 سطر 13.
6. برای آگاهی از این که ابتدای قیامت، و حشر و حساب از روزهای اول مرگ شروع میشود، دلائل نقلی و عقلی زیادی در دست هست و کسانی که مایل باشند از تفصیل آن اطلاع یابند به کتب اخبار و تألیفات دانشمندان بزرگ شیعه بالأخص نوشتههای مرحوم «صدرالمتألهین» و غیره مراجعه کنند.
خسروشاهی، سیدهادی، (1371) تفسیر صحیح آیات مشکله قرآن، قم: انتشارات توحید، چاپ سوم.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}